*کله کچل فوکو*

ساخت وبلاگ

‏«روشنفکر ایرانی» قبل از اینکه مارکس و لنین و هگل و آدورنو و.. را بشناسد، باید خودش را بشناسد. اینکه کجای دنیا ایستاده است. پا بر روی چه خاکی دارد و نسبتش با تاریخ و سنت هایش چگونه است. روشنفکر ایرانی قبل از تلاش برای شناخت تاریخ فلسفه غرب باید تاریخ اندیشه در سرزمین خود را واکاوی کند. روشنفکر ایرانی قبل از شناخت هنر و فکر و اندیشه در غرب باید موسیقی و معماری و شعر و مینیاتور و.. خود را بشناسد و پس از آن است که با یک دریچه ذهنی بازتر و اعتماد به نفس وخودباوری بیشتر و با یک درک عمیقتر از جهان خود و جهان خارج خود می تواند پی ببرد که چه نسبتی با جهان غرب دارد و چگونه می تواند از علم و فلسفه و جریانهای فکری و هنری و سیاسی مدرن در جهان غرب برای جامعه خود و باز کردن گره های اجتماعی و فرهنگی خود استفاده نماید وگرنه به صرف اینکه طرف صبح تا شب کانت و هگل و هایدگر و مارکس و.. بخواند، اما متوجه نباشد که این اطلاعات برای چه است و به چه دردش می خورد و چه نسبتی با جامعه اش دارد و قرار است چه باری از روی دوشش بردارد، وگرنه بدون این آگاهی ها، فلسفه در بهترین حالت می شود تفنن و سرگرمی یا عامل ِ فخرفروشی برای دیگران و یا استاد با حقوق و مزایای خوب واحد درسی کانت و هگل و هایدگر و.. در فلان دانشکده که اصولا نه مسئله ای دارد و نه با سوالی مواجه است.
باید به خاطر داشت که ارسطو و هگل و کانت و مارکس و دیگر بزرگان تاریخ اندیشه زمانی مهم و معتبرند و آشنایی به جهان فکری آنها لازم است که بتوان از طریق آنها نسبتی با زیست جهان خویش برقرار کرد و با فکر کردن از دریچه اندیشگانی آنها گره کوری از حیات اجتماعی و سیاسی خویش باز کرد وگرنه هگل و مارکس خواندن به صرف اینکه من هگل و مارکس خونم بالاست که ارزشی ندارد و اصولا فلسفه و اندیشه شلوار وپیراهن مارک دار برای پز دادن و دلبری کردن در «دانشکده های فوکو و دریدا دوست» نیست. این ما «فوکویی ها» و ما «دیلوزی ها» و ما «مارکسی لنینی ها» کردن های دانشجویانی که تا فیها خالدون دیلوز و دریدا و آدورنو و لنین و پلخانف و.. را می کاوند و برای صدسالگی و صد و دوسالگی انقلاب روسیه نشست برگزار می کنند، اما از درک ساده ترین مسائل فرهنگی و تاریخی سرزمین خود عاجزند، شاید برای دورهمی ها و بزم های شبانه و کشیدن چند بست تریاک اصل و چند پیک کنیاک روسی جواب بدهد، اما نه تنها هیچ دردی از هزاران درد این مملکت را دوا نخواهد کرد، بلکه خود درد دیگری بر دردهای جامعه افزوده و نسلی از بهترین جوانان این سرزمین را در هپروت غرق خواهد کرد.
بسیاری از این مارکسیست_هگلی هایی که صبح تا شب در حیاط دانشکده ها و کافه ها و کف گروهها و کانالهای تلگرامی و توئیتری و اینستاگرامی پلاسند و از دانه دانه ریش های مارکس و انگلس تا کله کچل فوکو را تحلیل می کنند، در عمل از چگونگی برقراری یک رابطه ساده اجتماعی ناتوانند و الواتی و رکیک گویی و دریدگی و بددهنی (و گاهی کاباره) را با فلسفه و اندیشه اشتباه گرفته اند. 

لکن تفکری هست که میگه ‏اولا اینکه ما اساسا با خودمون به مثابه «سنت» آگاه شدیم به واسطه غرب و تفکر غربیه. کل متد ما برای بازخوانی سنت متد غربیه،اصلا خود غربی ها بودن که اومدن تاریخ ما رو به ما نشون دادن. و هر نوع مواجهه ما با سنت خودمون از طریق مفاهیم و ابزارهای مفهومی ای هست که غرب به ما داده.‏روش شناسی و خود علم غربی به ما این ابزار رو داده که بتونیم سنتمون رو مطالعه کنیم. لذا مطالعه سنت بدون ارجاع به این موارد اساسا ناممکنه.
دوما شرایط امروزی ما اگر بخشیش بخاطر سنته بخش مهمیش نشات گرفته از غربه، ما تو جهان مدرن هستیم و تحت تاثیر ساز و کارهای مدرن،‏و این جهان رو مسلما با ابزار مفهومی فیلسوف های غربی میشه فهمید و نه ملاصدرا و حاج ملا هادی سبزواری و صدرالدین دشتکی و بقیه این جماعت.

بااین اوصاف هم روا نیست به قولی" روشنفکر ایرانی رنگِ زیرشلواری فلان نویسنده‌ی قرن نوزدهم اروپا رو بدونه  ولی یکبار تاریخ طبری رو نخونده باشه" پست موقت۲:...

ما را در سایت پست موقت۲: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahilism بازدید : 104 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 20:20